یا امام حسین علیه السلام
دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۳ ق.ظ
تصمیم به رفتن نداشتم
گفتم آقا امام حسین من نه می فهمم نه می دانم، اگر باید کربلا بروم خودت جور کن و اگر نه که هیچ.
و رفتیم و آمدیم
باور کردنی نبود
با همان احساس وظیفه ای که رفته بودیم با همان احساس وظیفه تشخیص دادیم که باید زود برگشت
کربلا سرشار از شیعه بود، سرشار.
موکب ها و صاحبانشان با روح و روان ما بازی می کردند، اگر اینها شیعه هستند، ما چی هستیم؟
خرمشهر، میزبان ما و ماشین ما، عربی بود آنقدر دست و دلباز که ما تصور می کردیم شغل خاصی دارد، وقتی پرسیدیم گفت مستمری بگیر کمیته امداد است.
آخه آقا چرا با دل ما این کارو می کنی؟
جان آقا
جان آقا
سنه قربان آقا
غریب العطشان آقا
...
گفتم آقا امام حسین من نه می فهمم نه می دانم، اگر باید کربلا بروم خودت جور کن و اگر نه که هیچ.
و رفتیم و آمدیم
باور کردنی نبود
با همان احساس وظیفه ای که رفته بودیم با همان احساس وظیفه تشخیص دادیم که باید زود برگشت
کربلا سرشار از شیعه بود، سرشار.
موکب ها و صاحبانشان با روح و روان ما بازی می کردند، اگر اینها شیعه هستند، ما چی هستیم؟
خرمشهر، میزبان ما و ماشین ما، عربی بود آنقدر دست و دلباز که ما تصور می کردیم شغل خاصی دارد، وقتی پرسیدیم گفت مستمری بگیر کمیته امداد است.
آخه آقا چرا با دل ما این کارو می کنی؟
جان آقا
جان آقا
سنه قربان آقا
غریب العطشان آقا
...
- ۹۴/۰۹/۱۶
- ۹۸ نمایش